سردار سپهبد؛ حاج قاسم سلیمانی…
یک سال گذشت از جمعه ای که انتظارت به سر آمد و تقدیر حسین گونه ی شهادتت رقم خورد
یک سال است تیر نگاهت دلهای یارانت را نشانه نرفته
و طنین صدایت، سکوت غفلت زده ی دشمنانت را در هم نشکسته
یک سال است نیستی..
اما تنها به ظاهر!
نگاه رئوفت، طنین صدایت، قدم های استوار و شور رزم و فرماندهی بی بدیلت،
مصداق ” ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما” ست…
رب العالمین با قلم لطف و رحمتش،
ثبت کرده وجود پر برکتت را برای امت اسلام
برای ایران، که نه! برای جهان
برای مستضعفین و مظلومینی که دادخواهشان بودی و خواهی بود
تو نیستی
اما تنها به ظاهر…
مگر می شود اثر قلم حق بر زمین، نیستی پذیرد،
آن هم اثری که تاثیرش، تمام مرزهای انسانی و جغرافیایی را در نوردیده
اثری که ابعاد وجودی اش محاسبات توصیفی انسان به ظاهر روشنفکر کنونی را به هم می ریزد
و در خلاء حیرت، معلق می داردش..
ابعاد وجودی تو در واژه ها بگنجد؟
نه…
حاج قاسمی که حتی تلفظش، القای حس پدری و سایه ای بزرگ بر سرداشتن است
سردار که می خوانندت، میدان، به سجده می افتد از هیبتت
و گرم می شود پشت سنگرهای خاکی و عَلَم های نا امید از افراشته شدن بر فراز پیروزی
مفهوم تمام تضادها را به چالش کشیده ای سردار!
مگر می شود اینهمه تضاد، یکجا؛ در یک وجود، جمع گردد؟؟
مهربان و خاضع ؛ ساده در پوشش ، حاضر در تمام میدان ها و نوازشگر ایتام و بی پناهان از سویی
و سرشار از خشم و کینه در مقابل ظالمان و اشغالگران از سویی دیگر..
عاشق ولایت و تسلیم امرالهی
ذکر یا علی برلب، شمشیرعدالت و انتقام مظلومینش بر گلوی مستکبران و فتنه گران..
حاج قاسمی که نامش ، چنان وحشتی به جان کوردلان و دشمنان اسلام افکنده بود،
که نبردی ابن ملجم وار، برایش برگزید
آن هم فقط و فقط برای گریز از هراس وجود مبارکش..
حاج قاسم!
دشمن خیره سر ندانست که با شهادتت هراسش افزون خواهد شد
چرا که با عروج تو، امتی مبدل به “حاج قاسم” شد
و خوشا به سعادتت سردار شهید اسلام که
پاک زیستی و پاکیزه پذیرفته شدی
آنگونه که خود خواسته بودی.
نامت جاویدان و یادت گرامی باد
“ص.ج”